نتایج جستجوی عبارت «چراغعلی مرادی نگهداری کوشکک دبستان شهاب» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
زندگینامه آزاده شیرزاد عابدی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
شیرزاد عابدی فرزند کهزاد، در تاریخ پانزدهم اردبیهشت ماه سال 1343 در شهرستان نی‌ریز، روستای ریزآب در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در روستای زادگاهش گذراند و برای گذراندن تحصیلات ابتدائی وارد دبستان شهید سید کرامت الله موسوی روستای ریزآب گردید. اما قبل از اتمام پایان دوره ابتدایی، تحصیل را رها کرده و در کنار پدر به کشاورزی و دامداری پرداخت. ‌در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، وی نوجوانی بود که با شور و...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید شهرام شرقی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
از کدامین وادی عشق بودند؟ آنان که تفسیرگر آیه‌های عشق و بندگی در دنیای خاکیان شدند. در حریم وصل، چون مجنون، قدم در کوی لیلی نهادند و سر و جان را به میدان معامله برده و رشته کار را یکجا به دست یار سپردند. آری! سخن از شهرام است. از واصل طریق الی الله و عرش نشین سنگر توحید. از مجنون‌صفتی که گل وجودش، سال ۱۳۴۷ در یک‌شب پربرف زمستانی، در شهر تهران، میان باغی شکفت که باغبانش افسری...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مجید ساحلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
کاروان سرخ شهادت با عشقی وصف‌ناپذیر در حرکت است و هر روز عاشقان این کاروان بدان می‌پیوندند تا زمانی که در گوشه‌ای از جهان اسلام ظلم و بی‌عدالتی است، این کاوران لحظه‌ای از حرکت باز نمی‌ایستد. خون شهید درخت اسلام را آبیاری می‌کند و به کالبد مرده جامعه حیات می‌بخشد. آری آن‌ها چون شمع می‌سوزند و به زندگی ما روشنی می‌بخشند. شهید مجید ساحلی در بهمن ماه ۱۳۴۷ در خانواده‌ای مذهبی در شهرستان نی‌ریز چشم به جهان گشود. پدر...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید احد مختاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
خاک سرخ و لاله پرور ایران‌زمین، همیشه لبریز از آوای ملکوتی دلیران آزاده‌ای بود که جز سربلندی و افتخار برای کشور خود نمی‌خواستند و برای رسیدن به این مهم، حاضر به پرداخت بهایی هرچند سنگین بودند. احد ازجمله آنان است که ششم خردادماه سال ۱۳۵۰ در یک خانواده مذهبی در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را به دلیل شاغل بودن مادر و شرایط شغلی پدر بیشتر نزد پدر و مادربزرگ خود سپری کرد. در آغاز...
شهدا سال 65- زندگینامه شهید منصور منصوری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد منصور منصوري »
عاشقان رفتند و چشم اشک‌باری ماند و من از غم بی‌حاصلی‌ها کوله‌باری ماند و من از شهیدی می‌گوییم که معنی عاشقی را می‌دانست و تمام لحظات زندگی را در رسیدن به کاروان عاشقان رفته، در بی‌قراری می‌گذراند. از منصور منصوری که در تاریخ ۱۳۴۶/۱۲/۲۲ در روستای فورگ از توابع شهرستان داراب دیده به جهان گشود و با درخشش طلیعه وجودش، گرمی و هیجان خاصی به کانون خانواده بخشید و درِ سعادت و ثواب را بر روی آنان گشود. در همان...
شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید خلیل شاهمرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد خليل شاهمرادي »
کوچه‌های شهر نی‌ریز از مهربانی و وفای جوانمردی روایت می‌کنند که در تاریخ ۱۳۴۲/۲/۲۶ در میان خانواده‌ای متدین و مقید به اصول اسلامی پا به عرصه حیات گذاشت. آنگاه‌که گام‌هایش استوار شد و توان حرکت یافت، برای کسب علم و دانش راهی مدرسه فرهمندی نی‌ریز شد و دوره ابتدایی را در آنجا آغاز و به پایان برد. دوره راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر (عج) به پایان رسانید و سپس دوره متوسطه را در دبیرستان شعله نی‌ریزی شروع و موفق...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد امکانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
انسان به عرصه دنیا که آمد در بوته آزمایش قرار گرفت تا ماهیت وجود خود را به منصه ظهور بگذارد. آمد تا نمایشی از اوج عزت را در مقابل حضیض ذلت نشان دهد. در این نمایش شهیدان در یک‌سو و ددمنشان فریب‌خورده در سوی دیگر نقش خود را ایفا نمودند. یوسف، از قبیله‌ای بود که عزت انسانی را در اوج خود طلبید و بدان دست‌یافت. او که شهریورماه سال ۱۳۴۷ در روستای شکرویه داراب چشم به جهان گشوده...
زندگینامه جانباز و آزاده حسین حبه
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
حسین حبه فرزند اکبر، در سال 1344 در خانواده‌ای متدین و مذهبی در شهرستان نی‌ریز به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان حبیب الله بهرامی شهرستان نی‌ریز با موفقیت گذراند. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی بزرگی طی نمود، اما بدلیل مشکلات از ادامه تحصیل بازماند. پس از مدتی به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید. در سال 1363 از طریق هنگ آبادان عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. در طی این مدت در کنار دیگر...
بگو چوپان و خلاصم کن
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یکی از موارد متداول کمکهای مردم به جبهه‌ها، اهدای گوسفندان زنده بود‌. در برخی اوقات تعداد گوسفندانی که به تدارکات لشکر تحویل می‌شد زیاد بود و مدتی طول می‌کشید تا همه آنها ذبح شده و به مصرف برسند. بدین جهت بایستی از آنها نگهداری می‌شد و برای آنها علوفه کافی تهیه می‌کردند. یا اینکه گوسفندان را به چرا‌ می‌بردند‌. یک روز مسئول تدارکات لشکر، یکی از پاسداران وظیفه را احضار می‌کند و به او می گوید: نگهداری این...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر غلامرضا هیبتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
از غلامرضا میگوییم، از او که فرزند رشید و رنج‌کشیده روستا بود از او که صلابت و استواری را از کوه‌ها و سخاوت و مهربانی را از دشت فراگرفته بود. وقتی مرزوبوم کشورش را مورد تجاوز دشمن دید، مردانه پای در میدان نبرد گذاشت و رسم بیگانه‌ستیزی ایرانی را به نمایش درآورد. پیامش به متجاوز این بود که ایرانی شیعه علی (ع) اجازه ورود خفاشان شب‌پرست را به دیار ولایت و نور نخواهد داد. غلامرضا، یکم تیرماه سال...